loading...
خدمات كامپيوتر و چاپ فينال
وحيد دهقان بازدید : 626 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (2)

مرغ ماهي خوار

مرغ ماهیخواری در کنار برکه اي نشسته بود و به ماهیهای ریز و درشتی که در آب شنا می کردند ، نگاه می کرد . ماهیخوار ماهیها را می دید و حسرت می خورد . چرا که دیگر آنقدر پیر و ناتوان شده بود که نمی توانست حتی کوچکترین ماهی را هم بگیرد و بخورد . پشت چشمهای آرام او ، دنیایی از غم و حسرت بود ، چرا که اگر روزگار به همین صورت پیش می رفت ، از گرسنگی هلاک می شد . همانطور که به آب خیره شده بود ، با خود فکر کرد حیله ای به کار ببرد تا بتواند به اين وسيله شکمش را سير کند . پس لب برکه ، کنار خانه خرچنگ نشست و آه و ناله کرد . خرچنگ از او پرسيد : " چرا اینقدر گرفته و ناراحتی ؟ " مرغ ماهیخوار به خرچنگ گفت : " این دنیا که جای شادی و خنده برای من نمی گذارد . مدتهاست که کنار این برکه زندگی می کنم . امروز دو ماهیگیر از اینجا می گذشتند . وقتی که چشمه پر از ماهی را دیدند ، قرار گذاشتند دو سه روز ديگر ، پس از آنکه ماهيهاي درياچه ديگري را گرفتند ، به اينجا بيايند و همه ماهيها را بگيرند . "
خرچنگ اين خبر را به ماهيها رساند و آنها که وحشت زده بودند ، دور او جمع شدند . یکی از ماهیها گفت : " حالا چطور از این برکه بیرون برویم ، ما که خودمان نمی توانیم این کار را بکنیم . تنها کسی که می تواند به ما کمک کند ، مرغ ماهیخوار است ، باید به سراغ او برویم . ماهيها با خرچنگ به کنار ساحل آمدند تا با ماهيخوار مشورت کنند . ماهيخوار که بيکار و بيحال کنار برکه نشسته بود تا ماهيها را ديد خوشحال شد ، فهميد که نقشه اش دارد عملي مي شود . ماهيها از او پرسيدند : " فکر مي کني ماهيگيرها چند وقت ديگر بر مي گردند ؟ " ماهيخوار بالهايش را جمع کرد و گفت : " دقيقا ً نمي دانم ، ولي آنطور که فهميدم يکي دو روز ديگر بر مي گردند ." ماهيها گفتند : " آيا حاضري به ما کمک کني ؟ " ماهيخوار که منتظر اين پيشنهاد بود ، گفت :

" البته که کمک مي کنم . درست است که ما با هم دشمنيم ، اما وقت گرفتاري بايد به يكديگر کمک کنيم . کمي دورتر از اينجا برکه اي را مي شناسم که دست هيچ صيادي به آن نمي رسد ، اما از آنجايي که پير و ضعيف هستم ، نمي توانم همه شما را يک جا ببرم . اين کار ، يکي دو روز طول مي کشد . " ماهيها قبول کردند . مرغ ماهيخوار کارش را شروع کرد و هر روز دو نوبت ، هر بار هم چند ماهي را با خود مي برد . ماهيخوار حيله گر چند روز اين کار را ادامه داد و شکم خود را از ماهي پر کرد . بعد از چند روز خرچنگ به ماهيخوار گفت : " خيلي دوست دارم درياچه جديد را ببينم و از سلامتي و شادابي ماهيان براي دوستانشان خبر بياورم ." ماهيخوار با خود گفت : " حالا که خرچنگ نگران حال ماهيهاست ، ممکن است موجب شود که ماهيهاي ديگر به من شک کنند . بهتر است او را هم به دوستانش ملحق کنم تا از شر اين موجود مزاحم خلاص شوم . " بنابراين به خرچنگ گفت : " فکر بسيار خوبي است . همين الان برويم . بيا روي پشت من بنشين تا به آنجا برويم . يک ساعت بيشتر طول نمي کشد ، زود بر مي گرديم . " خرچنگ پذيرفت . بر پشت او نشست و در آسمان پرواز کردند . ماهيخوار قصد داشت خرچنگ را از آنجا دور کند و او را در جاي پرت و دور افتاده اي رها کند . اما خرچنگ با هوش که استخوان ماهيها را در پايين تپه ديد ، به حقيقت پي برد و فهميد که ماهيخوار به ماهيها را فریب داده و به جاي اينکه آنان را به جاي امني ببرد ، آن بيچاره ها را خورده است . خرچنگ فهميد که زندگي خودش هم در خطر است . تصميم گرفت که انتقام ماهيها را از او بگيرد . خرچنگ خودش را به دور گردن ماهيخوار انداخت و با پنجه هاي استخواني اش گردن او را فشار داد . مرغ ماهيخوار خفه شد و هر دو روي زمين افتادند . خرچنگ بعد از اينکه از مرگ ماهيخوار مطمئن شد ، گردن او را رها کرد و با عجله به سوي ماهيها برگشت تا خبر حيله گري مرغ ماهيخوار را و مردن او را به آنها بدهد . ماهيها به خاطر از دست دادن دوستان خود ، غمگين شدند . اما ياد گرفتند که حرفهاي دشمن را باور نکنند و هرگز از او انتظار خيرخواهي نداشته باشند .

 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ملیکا سلیمی در تاریخ 1393/11/06 و 20:11 دقیقه ارسال شده است

بقیه ندارندشکلکشکلکشکلک

این نظر توسط ریحانه در تاریخ 1393/09/02 و 20:58 دقیقه ارسال شده است

عالی بودشکلک


کد امنیتی رفرش
درباره ما
انواع مقالات و تحقیقات دانش آموزی و دانشجویی، پاورپوینت و ... تجربیات مدون دبیران و معلمان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر کدوم مطالب سایت را می پسندید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 273
  • کل نظرات : 217
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 2068
  • آی پی امروز : 60
  • آی پی دیروز : 176
  • بازدید امروز : 94
  • باردید دیروز : 370
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 933
  • بازدید ماه : 933
  • بازدید سال : 37,086
  • بازدید کلی : 757,327
  • آخرین نظرات
  • سینما در ماشین با ایرانتیک - 1399/03/13
    سینما در ...
  • آیدا - 1394/10/14
    ممنون اززحماتی که ...
  • حسین - 1394/10/10
    عالی
  • یاسمن - 1394/10/06
    عالی
  • - 1394/10/05
    سلام ممنون واقعا ...
  • سما - 1394/10/04
    مزخرف ترین انشا بود
  • خوشگل طلا - 1394/09/27
    عالی نه خوبم نه ...
  • حدیث ولی محمدی - 1394/09/11
    سلام ممنون خیلی خوب ...
  • ارمی کمپ - 1394/09/01
    ممنون کلی استفاده ...
  • نیکان - 1394/08/28
    با سلام و خسته ...