امام حسين عليه السلام پس از نماز صبح ، سپاه خويش را كه متشكل از 32 تن سواره و 40 تن پياده بودند، به سه دسته تقسيم كرد. دسته اول را در بخش ميمنه ، دسته دوم را در بخش ميسره و دسته اى را ميان آن دو قرار داد. فرماندهى بخش ميمنه را به ((زهير بن قين )) و فرماندهى بخش ميسره را به ((حبيب بن مظاهر)) واگذار كرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بيرق سپاه را به برادرش عباس بن على عليه السلام معروف به قمر بنى هاشم سپرد و خيمه ها را در پشت سر قرار داد. عمر بن سعد نيز سپاهيان جنايت پيشه خود را به چند گروه تقسيم كرد. وى ، فرماندهى بخش ميمنه را به عمر بن حجاج ، فرماندهى بخش ميسره را به شمر بن ذى الجوشن ، فرماندهى سواره نظام را به عروه بن قيس و فرماندهى پياده نظام را به شبث بن ربعى واگذار كرد. وى بيرق ، ننگين سپاه خود را به غلامش ((دريد)) سپرد. دو سپاه در برابر يك ديگر صف آرايى كرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مى كردند.
“خوارزمی” در مقتل الحسین و “خیابانی” در وقایع الایام نوشتهاند که در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیهالسلام کلنگی برداشت و در پشت خیمهها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را کَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که: به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب بدست میآورد. به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین علیهالسلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.
در این روز “یزید بن حصین همدانی” از امام علیهالسلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفتهای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند از آنان مضایقه میکنی؟ عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من میدانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفتهام و نمیدانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که میدانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزلۀ نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم.
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیهالسلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.امام علیهالسلام مردی از یاران خود بنام “عمرو بن قرظة” را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصلۀ دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیهالسلام با ۲۰ نفر و عمر بن سعد با ۲۰ نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود “عباس” و فرزندش “علیاکبر” را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش “حفص” و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد.
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیهالسلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. یک بار گفت: میترسم خانهام را خراب کنند! امام علیهالسلام فرمود: من خانهات را میسازم. ابن سعد گفت: میترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناکم و میترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه میشود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من میدانم که از گندم عراق نخواهی خورد!ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامهای به عبیداللّه نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین لیهالسلام را رها کنند؛ چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری میروم. عبیداللّه در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، “شمر بن ذی الجوشن” سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه با پیشنهاد عمر بن سعد
موافقت کند.
برخى از علل و انگیزه هاى قیام آن حضرت را می توان به طور خلاصه چنین شمرد:
تبدیل حکومت اسلامی به حکومت سلطنتی :
معاویه با خدعه و نیرنک بر امام علی(ع) و امام حسن (ع) پیروزی ظاهری یافت و مست از این پیروزی ها حکومت اسلامی را به حکومت موروثی و سلطنتی تبدیل کرده بود و در ادامه با بیعت کرفتن از بزرکان و حاکمان اسلامی پایه های حکومت یزید را محکمتر می کرد
عدم اعتقاد به دین خدا:
معاویه هرچه که بود ظواهر دین را رعایت می کرد و در بین مردم به ریا هم که شده به ظوهر دین پایبند بود و این فریبکاری و نیرنک وی در بین مردم بود که کار را بر امامان سخت می کرد
زیرا معاویه خود را کاتب وحی و خال المومنین و ادامه دهنده دین رسول خدا(ص) معرفی می کرد و مردم ساده لوح هم فریب خورده نیرنکهای معاویه بودند با مرک معاویه یزید که اعتقادی به دین خدا نداشت حتی ظواهر دین را نیز رعایت نمی کرد و مردم به راحتی می توانستند علیه یزید قیام کنند
سکوت در برابر این ناعدالتى ها جایز نبود
زیرا تأخیر در قیام هنگامى رواست که فرد قدرت بر قیام نداشته باشد. به همین دلیل آن حضرت به مدت بیست سال در برابر معاویه خاموشى گزید،
چون اگر در همان ابتدا قیام مى کرد، خون او در این میان از بین مى رفت، زیرا در آن زمان هنوز ریاکارى هاى معاویه و هویت اصلى بنى امیّه بر مردم روشن نشده بود و مردم نیز آماده چنین قیامى نبودند.
انگیزه هاى معنوى در قیام امام حسین (ع)
برخى با انگیزه معنوى و مقابله با مفاسد اجتماعى و سیاسى و تأمین مصالح اجتماعى و آرمان هاى مقدس انسانى، دست به انقلاب مى زنند و قیام امام حسین (ع) از این نوع قیام بود.
سینما در ...
ممنون اززحماتی که ...
عالی
عالی
سلام ممنون واقعا ...
مزخرف ترین انشا بود
عالی نه خوبم نه ...
سلام ممنون خیلی خوب ...
ممنون کلی استفاده ...
با سلام و خسته ...