loading...
خدمات كامپيوتر و چاپ فينال
وحيد دهقان بازدید : 467 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (0)

در زمان هاي قديم در كشور هند يك مرد و يك زن زندگي مي كردند اين خانواده هيچ وقت صاحب فرزندي نمي شد براي همين مرد تصميمي گرفت در يك صبح او به بازار رفت و يك ميمون خريد از آن پس شادي بر خانه حكم فرما شد زن و مرد ميمون را مثل بچه ي خود دوست داشتند مدت ها گذشت تا اينكه مرد و زن صاحب يك بچه شدند و شادي آنها بيشتر شد در يك روز زن براي خريد ميوه به روستا رفت قبل از رفتنش به مرد گفت كه هيچ وقت بچه را با ميمون تنها نگذارد بعد از گفتن اين جمله زن به سمت روستا حركت كرد بعد از رفتن زن مرد مدتي از بچه و ميمون مواظبت كرد اما حوصله اش سر رفت براي همين براي قدم زدن به بيرون از خانه رفت

درباره ما
انواع مقالات و تحقیقات دانش آموزی و دانشجویی، پاورپوینت و ... تجربیات مدون دبیران و معلمان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر کدوم مطالب سایت را می پسندید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 273
  • کل نظرات : 217
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 2068
  • آی پی امروز : 212
  • آی پی دیروز : 70
  • بازدید امروز : 301
  • باردید دیروز : 239
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 1,631
  • بازدید ماه : 1,631
  • بازدید سال : 37,784
  • بازدید کلی : 758,025
  • آخرین نظرات
  • سینما در ماشین با ایرانتیک - 1399/03/13
    سینما در ...
  • آیدا - 1394/10/14
    ممنون اززحماتی که ...
  • حسین - 1394/10/10
    عالی
  • یاسمن - 1394/10/06
    عالی
  • - 1394/10/05
    سلام ممنون واقعا ...
  • سما - 1394/10/04
    مزخرف ترین انشا بود
  • خوشگل طلا - 1394/09/27
    عالی نه خوبم نه ...
  • حدیث ولی محمدی - 1394/09/11
    سلام ممنون خیلی خوب ...
  • ارمی کمپ - 1394/09/01
    ممنون کلی استفاده ...
  • نیکان - 1394/08/28
    با سلام و خسته ...