سرگذشت زمین
تحقيقات زمينشناسي و علوم زمين نشان دادهاند كه زمين از ابتدا به همين شكل و شمايل امروزي نبوده است. امروز اين موضوع بديهي به نظر ميرسد و حتي ميشود بااطمينان گفت زمين در آينده به همين شكل نخواهد ماند. زمين در حال تغيير است و اين ماجرا از ابتداي پيدايش آن آغاز شده است. باد، باران، گرماي خورشيد و همه نيروهاي طبيعت هر روز مشغول تغيير دادن چهره سياره ما هستند. اين تغييرات بسيار كوچك هستند اما وقتي در مقياس زماني ميليونها سال روي هم انباشته شوند چهره زمين را بسيار تغيير ميدهند. تكتونيك صفحهاي يكي از اين عوامل تغيير است. نيرويي كه هر روز جاي قارهها و خشكيها را عوض ميكند پس ابتدا بايد ببينيم كه اين نيرو چطور عمل ميكند و حاصل آن چه تغييري است.
زمين در ابتداي پيدايش به صورت کرهاي از مواد بسيار داغ و مذاب بود. كرهاي كه زير بمباران شديد تكهپارههاي بهجا مانده از پيدايش منظومه شمسي بود. احتمالا مقدار زيادي بخار آب در مواد تشكيلدهنده زمين وجود داشتهاند كه بر اثر كم بودن جاذبه زمين جوان از روي آن پراكنده شدهاند. با گذشت زمان زمين شروع كرد به سرد شدن و به تدريج عناصر سنگينتر تهنشين شده و هسته فلزي زمين را به وجود آوردند. به همين ترتيب عناصر سبكتر به سطح آمده و ابتدا گوشته و بعد پوسته زمين را تشكيل دادند. همين پوستهاي كه ما امروز روي آن زندگي ميكنيم و آن را به قارههاي مختلف تقسيم كردهايم. باقيمانده بخار آب به همراه گازهايي كه از مواد مذاب متصاعد ميشد دور زمين جمع شد. به اين ترتيب جو كره زمين مخلوطي بود از گازهايي مثل هيدروژن، هليوم، متان و آمونياک و مقدار زيادي دياكسيد كربن. زمين داشت سرد ميشد و همين اتفاق باعث شد كه بخار آب موجود در جو به شكل ابر درآمده و يك دوره پر از باران به وجود بيايد. بارانهايي كه در نهايت اقيانوسها را شكل دادند. اين بارشها باعث شدند كه بيشتر گازهايي مثل Co2 و آمونياك از جو زمين شسته شده؛ باراني از اسيد بر روي زمين بريزد. اين حوادث به فاصله كمتر از يك ميليارد سال بعد از پيدايش زمين اتفاق افتاد يعني زمين از يك كره داغ و سوزان كه مواد مذاب در سطح آن جريان داشتند تبديل به كرهاي كه اقيانوسي از اسيد آن را پوشانده بود، شد. به اين ترتيب دوران اول يا هادئن تمام شد و با پايان يافتن آن بمبارانهاي فضايي هم به آخر خط رسيد.
زماني براي چروك خوردن
بارش باران و اقيانوس اسيدي باعث شدند كه روند سرد شدن زمين سريعتر شود. به اين ترتيب پوسته در حال سرد شدن زمين درست مثل يك سيب در حال پلاسيدن چين خورده و در نتيجه تركهايي در آن پديد آمد. اولين موجودات زنده همان زمان در اقيانوسها پا به عرصه هستي گذاشتند. حالا زمين در آغاز دوران آركئن، پستي و بلنديهايي داشت كه در آن اقيانوسها جاي گرفتند؛ خشكيها روي زمين پديدار شدند اما پوسته زمين ترك خورده بود و به چند صفحه بزرگ تقسيم شد. اين صفحات نازك (6 تا 60 كيلومتر) روي لايهاي از مواد مذاب و نيمهمذاب گوشته شناور بودند درست مثل حالا از همان زمان يعني نزديك به 5/3 ميليارد سال قبل، حركت خشكيها، جابهجا شدن آنها و تغييرات مداوم پوسته زمين آغاز شد. به اين حركات، تكتونيك صفحهاي گفته ميشود. براساس اين حركت پوسته اقيانوسها كه نازكتر از پوسته قارهاي است (پنج تا ده كيلومتر) به طور دائم به زير پوسته قاره و داخل گوشته فرو ميرود و ذوب ميشود. يكي از نقاطي كه اين اتفاق در آن ميافتد، ناحيه مكران در ايران است. در اين ناحيه پوسته اقيانوس هند به زير صفحه ايران برخورد كرده و در داخل گوشته فرو ميرود. در عوض درست در مركز اقيانوسها جايي كه پوسته اقيانوسي كش آمده و به كمترين ضخامتش ميرسد مواد مذاب گوشته از آن بيرون ميريزند و بر اثر برخورد با آب، تبديل به پوسته اقيانوسي ميشوند. اما چرا اين اتفاق ميافتد؟ زمينشناسان ميگويند جريانهاي همرفت زير پوسته و بالاي گوشته زمين باعث ميشوند كه صفحات پوسته روي آن بلغزند و اين لغزش باعث حركت آنها ميشود. يعني زايش مداوم پوسته در اقيانوس اطلس باعث ميشود كه دو قاره آفريقا و آمريكاي جنوبي از هم دور شوند. اگر به قسمتهاي غربي قاره آفريقا نگاه كنيد ميبينيد كه قسمتهاي شرقي آمريكاي جنوبي درست مثل يك پازل داخل آنجا ميافتند. اما اين تنها بخشي از يك حركت بزرگ و جهاني است.
ايران كجا بود؟
فرض كنيد قرار است به يك سفر دور و دراز در زمان برويم. قرار است به ميليونها سال قبل و به گذشته ماقبل تاريخي ايران زمين سفر كنيم. با اين فرض مهمترين مساله اين است كه اصلا چقدر بايد در زمان عقب برويم تا كشتيمان بتواند تكه زميني براي پهلو گرفتن بر خاك ايران پيدا كند. بنابراين بايد در نقشههاي زمينشناسي به دنبال نشاني از ايران بگرديم اما مساله اينجا است كه اين موضوع چندان دقيق نيست. تا چند سال قبل تصور ميشد كه فلات ايران اولين بار در دوره كرتاسه رنگ آفتاب را ديده است. دليل اين مساله تعداد زياد فسيلهاي درياي منطقه كوير مركزي ايران بود كه تاريخشان با همين دوره، يعني 70 تا 145 ميليون سال قبل مطابقت داشت. اما يافتههاي جديد نشان ميدهند كه فلات ايران بايد قديميتر از اين حرفها باشد. به دليل قرار گرفتن فلات ايران در يكي از پرتنشترين مناطق كره زمين پيگيري ردي از فلات ايران كار دشواري است. بنابراين جستوجو را آغاز ميكنيم تا ببينيم چقدر ميتوانيم در زمان به عقب برويم تا نشاني از فلات ايران پيدا كنيم.
شايد بد نباشد جستوجو را از جايي كه امروز فلات ايران ناميده ميشود؛ شروع كنيم. اگر مبنا را موقعيت جغرافيايي امروز فلات ايران در نظر بگيريم؛ خشكيهايي كه در اين منطقه قرار داشتهاند، در طي زمان به مناطق ديگر سفر كردهاند. 300 ميليون سال قبل در طول و عرض جغرافيايي امروز ايران خشكيهايي وجود داشت كه امروزه بخشي از خاكهاي يخزده سيبري و قطب شمال تشكيل ميدهد. يعني خشكيها در طول اين سال به اين سفر دور و دراز رفتهاند. پس بايد رد بخشهايي از پوسته زمين كه امروزه فلات ايران است را در جاي ديگري جستوجو كرد. مبناي اين جستوجو نشانههايي مثل فسيلهاست كه از زمانهاي دور و دراز بهجا ماندهاند. منابع معدني هم ميتوانند در اين مورد راهگشا باشند. مثلا ذغالسنگها مورد مناسبي به شمار ميآيند و در ايران هم به وفور پيدا ميشوند.
تولد زاگرس
دوران دوم، عصر دايناسورهاست. معلوم نيست اگر آنها ناگهان 65 ميليون سال پيش و در پايان اين دوران منقرض نميشدند، ميتوانستند به چه موفقيتهايي دست پيدا كنند. به هر حال حضور آنها و انقراض ناگهانيشان راهنماي خوبي براي پيگيري روند اشتقاق قارههاست. همينطور زغالسنگ هنوز هم ميتواند بهعنوان يك راهنماي مناسب به كار گرفته شود. 251 ميليون سال قبل دوران دوم يا مزوزوئيك با دوره ترياس آغاز شد. در سرزمينهاي قطبي آب و هواي مرطوب و معتدل حكمفرما بود كه مناسب احوال خزندگان به نظر ميرسيد؛ دايناسورها از همين منطقه رشد و نموشان را آغاز كردند اما در مناطق ديگر قاره بزرگ، هواي خشك و فصلي حاكم بود؛ زمستانهايي سرد و تابستانهايي گرم. در پايان اين دوران صفحه عربستان در حال جدا شدن از آفريقا بود و به پوستههاي كف اقيانوس فشار ميآورد، جايي كه بعدها قسمت بزرگي از فلات ايران را تشكيل داد. اين فشار در كنار پايين بودن سطح اقيانوسها باعث شد كه رشته كوههاي زاگرس، براي اولين بار در پايان ترياس به صورت كوههايي از آب خارج شود. فسيلهاي يافت شده در منطقه زاگرس اين مساله را تاييد ميكنند. فلات ايران در حال شكل گرفتن بود و در كنار آن، سرزمينهاي غربي مثل فلات آناتولي (تركيه امروزي) هم از آب خارج ميشدند. برخورد صفحه فلات قاره ايران به صفحه لوراسيا كمكم باعث شد تا كوهزايي رشته كوههاي البرز به صورتي ضعيف در اين دوره آغاز شود. 200 ميليون سال قبل اين دوره به پايان راه نزديك شد.
دريا در كوير
شروع دوره كرتاسه با سرد شدن هوا همراه بود. شواهدي وجود دارد كه ثابت ميكند كوه و ارتفاعات در آغاز اين دوره شاهد بارش برف بودهاند. اما در همين دوره مناطق گرمسيري مرطوبتر از گذشته شدند. احتمالا كوههاي جوان زاگرس كه روز به روز بيشتر قد ميكشيدند در اين دوره براي اولين بار برف را تجربه كردند اما به زودي دوباره آب و هواي گرم بر جهان حاكم شد. فعاليتهاي پوستهزايي كف اقيانوس و گرم شدن باعث شدند كه سطح آبها بالا بيايند. در نتيجه 100 ميليون سال قبل قسمتهاي زيادي از پوسته اقيانوسي به وسيله آبهاي كمعمق پوشيده شدند. اين مساله به گرم شدن هواي زمين كمك كرد. اين گرما به قدري زياد بود كه فسيلهاي به دست آمده ثابت ميكند دايناسورها در قطب جنوب هم زندگي ميكردند. بالا آمدن آبها قسمتهاي زيادي از سرزمينهاي غيرمرتفع فلات ايران را دوباره زير آب برد. فسيلهاي جانوران دريايي منقرض شده مثل امونيتها و براكيوپودا در كوير مركزي ايران اين موضوع را ثابت ميكنند. اين فسيلها مربوط به اواخر دوره كرتاسه هستند. اين جانداران دريايي 65 ميليون سال قبل و در پايان دوره كرتاسه همزمان با دايناسورها منقرض شدند. در پايان اين دوران درياي كمعمق تتيس بر قسمتهاي زيادي از قاره اروپا و آسياي غربي كشيده شده بود. درياي خزر تنها بازمانده قسمتهاي عميق تتيس است. با تمام شدن كرتاسه دوران دوم به پايان راه رسيد.
عصر جديد
در پايان دوران دوم و آغاز دوره سنوزوئيك قطب جنوب شروع به جدا شدن از آمريكاي جنوبي كرد. 33 ميليون سال قبل اين اتفاق كامل شد و گذرگاه آبي بين اين قاره گشوده شد. به همين علت آبهاي سرد قطبي امكان پيدا كردند تا به عرضهاي بالاتر سفر كنند. به همين دليل هواي زمين سرد شد. يخها باعث شدند سطح آبهاي جهان پايين بروند. در همان زمان براي اولين بار قسمتهايي از صفحه عربستان از زير آب خارج شد. عربستان در آستانه جدايي از آفريقا بود و به سمت شمال شرقي ميچرخيد. به علت چرخش عربستان، صفحه ايران به شدت به زير صفحه اوراسيا برخورد كرد. نتيجه اين برخورد، متولد شدن رشته كوههاي البرز بود. قسمتهاي زيادي از درياي تتيس در آستانه خشك شدن بود. 20 ميليون سال قبل ارتباط اين دريا با آبهاي آزاد براي هميشه قطع شد. در ادامه اين دوران آمريكاي جنوبي به زير آمريكاي شمالي برخورد كرد. جريان آبي به راه افتاد و آخرين عصر يخبندان حدود 2 ميليون سال قبل از راه رسيد كه به آن دوره يخبندان كواترنري هم ميگويند. بارشها در دوره يخبندان كم شدند و درياچههايي كه به آبهاي آزاد راه نداشتند، رفته رفته كمتر شدند. درياي باستاني تتيس كه تا قبل از يخبندان يكپارچه بود، به دو قسمت تقسيم شد. خزر و اورال باقيمانده قسمت شماليتر آن و درياي سياه و مديترانه بقاياي قسمتهاي جنوبيترند. در ادامه به دليل چرخش آفريقا در جهت خلاف عقربههاي ساعت، مديترانه دوباره به درياي آزاد راه پيدا كرد. در طي دو ميليون سال، سطح آبها پايين رفت و قسمتهاي زيادي از درياچهها خشك شدند. يخها حدود 2000 سال پيش از مدارهاي قطبي بالاتر رفتند و به بياني عصر يخ پايان يافت. البته چون هنوز هم يخهاي قطبي آب نشدهاند، ميشود گفت كه ما در عصر يخ بهسر ميبريم. در مناطق مركزي ايران هم رودها جاري شدند و جنگلها در مناطق شماليتر توسعه پيدا كردند. از آن زمان تا به امروز زمين رفتهرفته گرمتر و خشكتر شده است. آنقدر زياد كه رودهاي جاري قسمتهاي مركزي ايران جايشان را به قناتها دادهاند. رودهايي در زيرزمين.