loading...
خدمات كامپيوتر و چاپ فينال
وحيد دهقان بازدید : 2979 پنجشنبه 04 آبان 1391 نظرات (2)

مقدمه

يكی از درخشان ‌ترين‌ كواكب‌ آسمان‌ ادبيات‌ و عرفان ‌اعرف ‌العارفين‌ و المشتاقين‌ سيد محمدعلی صائب ‌تبريزی مي ‌باشد كلب‌ آستان‌ شاه‌ عباس‌ پس‌ از آن كه ‌اصفهان‌ را به‌ پايتختی برگزيد از همه ‌جا خصوصاً از تبريز علما و ثروتمندان‌ را مشوق‌ تطميعاً بر كوچيدن‌ و رحل‌ اقامت‌ افكندن‌  در اصفهان‌ شد پدر صائب‌ ميرزا عبد الرحيم‌ تاجر اوْغلو هم‌ كه‌ از تجار بزرگ‌ تبريز بود از همان‌ اشخاص‌ مي ‌باشد كه‌ به‌ سال‌ 1017 كه‌ شاه‌ عباس‌ به ‌تبريز آمده‌ طبق‌ دستور او از تبريز كوچيد و در عباس‌آباد اصفهان‌ ساكن‌ گرديد و به‌ تجارت‌ اشتغال‌ ورزيد صائب‌ از  ايام‌ كودكی در اصفهان‌ تحصيل‌ علوم‌ گوناگون ‌را وجهة‌ همت‌ خود قرار داد و مدارج‌ عالی كمالات‌ را طي ‌نمود و به‌ (مستعدفان‌) ملقب‌ شد لكن‌ در عالم‌ ادبيات ‌عندالادبا و الفضلا (ملك ‌الكلام‌) لقب‌ ثانوی او بود بهرة‌كامل‌ از سجايای اخلاقی داشت‌ (صائب‌) هم‌ مي‌گفتندش‌به‌ فارسی و توركی آثار پربهائی از خود به‌ يادگارگذاشته‌ است‌.

صائب تبریزی

 ميرزا محمد علي، متخلص به صائب، از معروفترين شاعران عهد صفويه است. تاريخ تولدش معلوم نيست، و محل تولد او را بعضي در تبريز و بسياري در اصفهان دانسته‏اند؛ اما خاندان او مسلماً تبريزي بوده‏اند.
پدرش از بازرگانان اصفهان بود و خود يا پدرش به دستور شاه عباس اول صفوي با جمعي از تجار و مردم ثروتمند و متشخص از تبريز كوچ كرد و در محله عباس آباد اصفهان ساكن شد. عموي صائب، شمس الدين تبريزي شيرين قلم، مشهور به شمس ثاني، از استادان خط بود.
صائب در سال 1034 هـ . ق از اصفهان عازم هندوستان شد و بعد به هرات و كابل رفت. حكمران كابل، خواجه احسن الله مشهور به ظفرخان، كه خود شاعر و اديب بود، مقدم صائب را گرامي داشت. ظفر خان پس از مدتي به خاطر جلوس شاه جهان، عازم دكن شد و صائب را نيز با خود همراه بود. شاه جهان، صائب را مورد عنايت قرار داد و به او لقب مستعد خان داد. برخي بر اين باورند كه اين لقب را درويشي به او داده است.
در سال 1039 ه ـ.ق كه صائب و ظفر خان در ركاب شاه جهان در برهانپور بودند، خبر رسيد كه پدر صائب از ايران به اكبرآباد هندوستان آمده است و مي ‏خواهد او را با خود به ايران  ببرد. صائب از ظفرخان و پدر او، خواجه ابوالحسن تربتي اجازه بازگشت خواست، اما حصول اين رخصت تا دو سال طول كشيد. در سال 1042 ه ـ.ق، كه حكومت كشمير به ظفر خان (به نيابت از پدرش) واگذار شد، صائب نيز به آن جا رفت، و از آن جا هم به اتفاق پدر عازم ايران شد. پس از بازگشت به ايران، در اصفهان اقامت گزيد و فقط گاهي به شهرهايي از قبيل قزوين، اردبيل، تبريز و يزد سفر كرد. صائب در ايران شهرت فراوان يافت و شاه عباس دوم صفوي او را به لقب ملك الشعرايي مفتخر ساخت.
وفات صائب در اصفهان اتفاق افتاد. سن او به هنگام وفات از 65 تا 71 گفته‏اند. آرامگاه او در اصفهان و در محلي است كه در زمان حياتش معروف به تكيه ميرزا صائب بود. تعداد اشعار صائب را از شصت هزار تا صد و بيست هزار و سيصد هزار بيت و بالاتر نيز گفته‏اند.
ديوان او مكرر در ايران و هندوستان چاپ شده است. صائب خط را خوش مي‏نوشت و به تركي نيز شعر مي‏سرود.
پس از قرن پنجم هجري، زبان شعر فارسي به همت شاعران عارفي نظير، سنايي، نظامي، مولانا، سعدي و حافظ در سبكي ويژه كه بعدها سبك عراقي ناميدندش، استحاله شد. پيش از ظهور اين بزرگان، شعر فارسي مبتني بر دريافتهاي حسي و بدوي از هستي بود.
حماسه و قصيده غالب ترين انواع ادبي و در مرحله ‏اي پس از اين دو، غزل عرصه بيان احساسات و عواطف شاعران موسوم به سبك خراساني محسوب مي‏شد.
سبك خراساني بر عناصري چون فخامت زبان و تصاوير شفاف و محسوس همراه با حس عاطفي غليظ بنياد گرفته بود.
جهان بيني اكثر شاعران اين دوره (به استثناي يكي دو تن) بيش از آن كه افلاكي و حقيقي باشد، مجازي و دنيوي بود. شعر فارسي با گذر از سبك خراساني و حضور و ظهور خلاق شاعراني عارف در آن، زيبايي سرشار و متعالي و ظريفي عظيم و غني و وجوهي چندگانه پيدا كرد و انديشه عرفاني غالب ترين صبغه دروني آن شد.
هر كدام از بزرگان اين سبك همچون قله ‏هاي تسخير ناپذيري شدند كه با گذشت ساليان دراز، هنوز سايه سنگينشان بر شعر و ادب فارسي گسترده است.
در اين سبك، برخلاف جهان حسي و ملموس سبك خراساني، شعر پاي در وادي مفاهيم انتزاعي گذاشت. به گونه‏اي كه شاعران بزرگ، متفكران بزرگي نيز بودند.
در همين دوران بود كه غزل فارسي با دستكار بزرگاني چون خافظ و سعدي به اوج حقيقي خويش نزديك شد.
پس از قرن هشتم هجري اغلب شاعران، جز حفظ سنت و حركت در حد و حدود و حاشيه آثار گذشتگان گامي فراپيش ننهادند. از قرن نهم به بعد، گروهي از شاعران ـ در جستجوي راهي تازه ـ كوشيدند تا شعر خود را از تقليد و تكرار رهايي بخشند.
كوششهاي اين گروه در بيان صميمانه و صادقانه حس و حال دروني و زباني سهل و ساده و دور از تكلف و مناظره عاشق و معشوق خلاصه شد.
از شاعران اين گروه كه در تذكره‏ها با عنوان شاعران «وقوعي» و يا مكتب وقوع نام برده مي‏شوند، كساني همچون بابافغاني، وحشي بافقي، اهلي و هلالي از بقيه معروفند.

آثار شاعران مكتب وقوع اگر چه در كنار آثار ديگر سبكها اهميتي درخور پيدا نكرد، اما همچون پل ارتباطي بين سبك عراقي و سبك هندي زمينه‏اي براي پيدايش «طرز نو» بود.

از آغاز قرن دهم هجري تا ميانه قرن دوازدهم هجري، شعر فارسي رنگ و بويي ديگر به خود گرفت و شاعران معيارهاي زيبا شناختي جديدي را مبناي آفرينش آثار خود كردند و به كسب تجربه‏هايي تازه پرداختند كه بعدها اين «طرز نو» به سبك هندي معروف شد.
از مهمترين علل نامگذاري اين شيوه به سبك هندي، مهاجرت بسياري از اين شاعران به سرزمين اسرار آميز هند بود. محققان دلايل بسياري بر علت مهاجرت شاعران ايراني به هند، ذكر كرده‏اند؛ از جمله استاد گلچين معاني مهمترين اين عوامل را در «خروج شاه اسماعيل اول، سختگيريهاي شاه تهماسب، فتور ارباب مناصب در زمان شاه اسماعيل دوم، قتل عام شاهزادگان كه مروج و مربي شاعران بودند، فتنه‏هاي پياپي ازبكان، ... دعوت شاهان هند از ايشان، همراهي سفيران ايران، رنجش و ناخرسندي... آزردگي از خويشان يا همشهريان، درويشي و قلندري، پيوستن به آشنايان و بستگان خود كه در آن سامان مقام و منصبي داشته‏اند، سفارت، تجارت، سياحت. عياشي و خوشگذراني، ناسازگاري روزگار، پيدا كردن كار، راه يافتن به دربار هند و ...» مي‏داند.

در هر صورت، زبان فارسي كه سالها پيشتر از ورود اين شاعران به هند در آن ديار گسترش يافته بود، با حضور اين طوطيان شكرشكن، جاني دوباره و رونقي بسزا گرفت. بسياري از حكام و پادشاهان هند از علاقمندان شعر و ادب پارسي به شمار مي‏رفتند. حمايت اين پادشاهان از شاعران فارسي زبان و تأثير محيط و فرهنگ بومي هند، بر ذهن و ذوق اغلب آنان تأثيراتي خاص به جاي گذاشت.
زادگاه «طرز نو» ايران بود؛ اما اين شيوه در هند رشد و نمو كرد و شكل كمال يافته خود را بازيافت.
شاعران بزرگي همچون صائب، كليم، طالب، عرفي و ... از مهاجريني بودند كه به طور مستقيم و از نزديك، محيط و فرهنگ هندي را آزمودند و تجربه كردند.
علاوه بر اينان بزرگاني چون بيدل دهلوي، غني كشميري و غالب دهلوي، شاعراني هندي الاصل فارسي زباني بودند كه در دوره متأخر اين سبك ظهور كردند و نگاهي سبگ شناسانه به آثارشان حكايت از چيرگي مفرط ذوق و فرهنگ هندي بر آثارشان نسبت به شاعران گروه اول دارد.
هر شاعر در افق خاصي از هستي قادر به كشف و دريافت لحظات و حالات شاعرانه زندگي است. سبك و شيوه هر شاعري در سرودن شعر نيز، شيوه‏اي منحصر و يگانه است؛ چرا كه آفاق درك و دريافتهاي شهودي و كشفي شاعران با يكديگر متفاوت است.
از طرفي به دليل آن كه همواره گروهي از شاعران در يك دوره معين تاريخي و در يك جامعه زندگي مي‏كنند و تحت تأثير عوامل مشترك همچون روح حاكم بر انديشه‏هاي رايج در آن زمان و مسائل اجتماعي و... قرار مي‏گيرند، زبان شعر يك دوره، صاحب ويژگيها و مؤلفه‏هايي مي‏شود كه در آثار شاعران آن عهد مشترك است.
معمولاً اين ويژگيها و مؤلفه‏هاي مشترك را در زيرمجموعه سبكهايي كه به سبكهاي دوره‏اي موسوم است، بررسي مي‏كنند.
در واقع، اطلاق نام واحد سبك خراساني، سبك عراقي و سبك هندي بر آثار شاعران در محدوده‏هاي معين تاريخي فقط با توجه به اشتراكاتي كه در زبان شعر جميع آنها وجود دارد، ممكن و ميسر مي‏شود.
البته، عناصر مشترك موجود بايد در بسامدي بالا در آثار يك گروه از شاعران تكرار شود تا امكان نامگذاري و طبقه‏بندي آنها وجود داشته باشد. باري، آثار هر شاعر در عين آن كه قابل طبقه‏بندي در يك سبك دوره‏اي مشخص است، سبكي ويژه و منحصر و فردي را نيز داراست. سبكي يگانه كه همچون خطوط انگشتانش، امضاي اثر او به شمار مي‏رود. چرا كه سبك و زبان آيينه احوال آفاقي و انفسي شاعرند... .
عناصر و ويژگيهاي سبكي و زباني شعر صائب

1 ـ گرايش كلي زبان شعر از شيوه فخيم عراقي (زبان خواص) به سمت زباني صميمي و مردمي است (زبان عوام) معيارهاي زيبايي شناختي به طور كلي با دوره پيشين متفاوت است و شاعران در نسبتي متوازن با پسند مردم شعر مي‏سرايند. فخامت و استواري زبان چندان جايگاه مهمي در شعر اين عصر ندارد. اصطلاحات و تعبيرات عاميانه در بي‏پيرايه‏ترين شكل زباني خود، بي‏تكلف و رها در شعر حضور مي‏يابند.
ظهور شاعراني از بطن جامعه همچون صاحبان حرفه‏ها و پيشه‏ها و رهايي شعر از سيطره دربارها به معنايي كه در دوره‏هاي پيشين وجود داشت و همچنين دوري از روش اهل فضل و مدرسه را مي‏توان از مهمترين محركها و انگيزه‏هاي ايجاد چنين حركتي در زبان شعر اين دوره دانست.

2 ـ عنصر خيال در شعر صائب و شاعران سبك هندي از مهمترين عناصر سبكي است و حضوري گسترده و متنوع در شعر اين شاعران دارد. صورتهاي گوناگون بياني تخيل، همچون تشبيه، استعاره، كنايه و تمثيل در بسامدي بالا در آثار صائب و ... به چشم مي‏خورد. حضور تخيل در شعر اين شاعران گاه عناصر ديگري همچون عاطفه شاعرانه را تحت الشعاع خود قرار مي‏دهد و از فروغ آن مي‏كاهد.
تصويرسازيهاي درخشان، بهره‏گيري مفرط از نوعي استعاره كه جاندار انگاري اشيا و شخصيت بخشيدن به آنها مهمترين هدف آن به شمار مي‏رود و امروز تشخيص ناميده مي‏شود و گشودن پنجره‏هاي خيال به سمت آفاق تازه و شعر شاعران طرز نو را سرشار از چشم اندازهاي بديع و رنگين و لحظات خيال انگيز كرده است.

ـ ايجاز: اشتياق به آوردن مضامين نو و معاني بيگانه و پرداخت آن در يك بيت در لفافه‏اي از هنرهاي بياني (به ويژه استعاره) منجر به ايجازي فوق العاده (و گاه مخل) در اشعار نوپردازاني نظير صائب، كليم، غني، بيدل و... شده است.
4
ـ ارسال المثل و تمثيل: ارسال المثل، آوردن ضرب المثلي در شعر به عنوان شاهد مثال است. اين صنعت مورد توجه صائب و شاعران سبك هندي بود. اما نكته جالب اين است كه بسياري از مصرعهاي برجسته اين گروه از شاعران و به ويژه صائب به خاطر دلنشيني و مقبوليت خاصش در بين مردم در زمان شاعر و پس از او به صورت ضرب المثلهاي رايج زبانزد اهل كوي و برزن مي‏شد.
...
اما تمثيل كه از ويژگيهاي عمده اين سبك به شمار مي‏رود، چنان است كه شاعر در يك مصرع، مطلب و مضموني اخلاقي يا عرفاني كه معمولاً انتزاعي است، بيان مي‏كند و در مصرع دوم با ذكر مثالي از طبيعت، اشيا و يا آوردن تصويري محسوس، دليلي براي اثبات آن مي‏آورد. در برخي از اين تمثيلها، گاه دو مصراع به لحاظ نحوي كاملاً مستقلند و هيچ حرف ربط يا شرطي آن دو را با يكديگر پيوند نمي‏دهد. تمثيلات شعر صائب كليم و بيدل از معروفترين تمثيلات شعر فارسي است:

ـ تأكيد بر استقلال واحد بيت در غزل: غزل سبك هندي مبتني بر واحد بيت است. شاعران اين سبك به ابيات يك غزل، به لحاظ محتوا و مضمون چنان استقلالي مي‏بخشند كه غزل به صورت مجموعه‏اي از مضامين متنوع و متفاوت درمي‏آمد. ابياتي كه فقط با ضربآهنگ قافيه‏ها و تكرار رديفها، از نظر موسيقيايي صورت نظمي پريشان به خود مي‏گرفت. اگر چه ساختار شعر فارسي از آغاز بر بنياد ساختار شرقي وحدت در عين كثرت بود، اما در سبك هندي اين ساختار به صورتي افراطي به تفرد ابيات گرايش يافت و وحدت دروني به سرحد صورت قالب و پيوند قافيه و رديف تقليل پيدا كرد.
ريشه‏هاي استقلال ابيات در غزل فارسي را به صورت متشخص در غزل حافظ و شيوه مضمون پردازانه وي مي‏توان بازجست. (مثل همه ويژگيهاي ديگر شعرش در عين اعتدال و ظرافت.)
ظهور مفرط اين پديده در سبك هندي را مي‏توان در اصرار شاعران اين سبك به آوردن مضامين نو و برجسته دانست؛ به گونه‏اي كه هر مضمون در نهايت ايجاز در يك بيت گنجانده مي‏شد و شاعر بناچار تمام كوشش خود را صرف پروراندن مضمون مورد نظر خويش در يك بيت مي‏كرد و ابياتي با مضامين مختلف و گاه متناقض اما با وزن و قافيه و رديف مشترك در يك غزل مي‏سرود.
مصرع برجسته به گفته صائب چون تير شهاب، جگر سوز و در يادها ماندني بود و ديگر اين كه، شاعران طرز نو دوستدار آن بودند كه اشعارشان در لايه‏هاي مختلف اجتماع نفوذ كند و زبانزد و ضرب المثل كلام خاص و عام باشد.

6 ـ گستره وسيع واژگاني و تركيبات و ...
7
ـ بسامد بالاي رديفهاي اسمي در شعر صائب، از ديگر مميزات شعر او به سبك موسوم به هندي است. رديفهاي اسمي از علل عمده توسع خيال در شعر است؛ چرا كه شاعر ناچار مي‏شود در هر بيت به تصويرسازيي كه به نوعي با رديف ارتباط دارد، بپردازد؛ رديفهايي نظير: رقص، خط، شمع، حرف، گل، صبح، رنگ و آفتاب مكرر مورد استفاده صائب است و يك رديف مشترك، مضامين گوناگون و تصاوير متنوعي را به همراه خود يدك مي‏كشد:

سنت تتبع و تأمل در اشعار پيشينايان از آغاز طلوع شعر دري، در بين شاعران فارسي زبان وجود داشت. بسياري از شاعران علاوه بر مطالعه آثار شعر فارس به تأمل در اشعار شاعران عرب زبان نيز همت مي‏گمارند. صائب نيز از شاعراني بود كه به مطالعه آثار و دواوين گذشتگان و معاصرينش ارزش و اهميتي فوق العاده مي‏داد.
درنگ در آثار شاعران بزرگ درگذشته، علاوه بر دانش ادبي، آگاهي از ظرايف سبكهاي فردي شاعران را بر يكديگر ممكن مي‏ساخت و از طرفي، شعر فارسي در دايره سنتي خويش در نحله‏ها و سبكهاي مختلف، هر بار از نو حياتي دوباره مي‏گرفت.
مطالعه آثار معاصرين گاه به نوعي داد و ستد ادبي (و يا گفتگو) منجر مي‏شد. جواب دادن به شعر يكديگر تفنني از اين دست بود. شاعران نوپرداز سبك هندي، با وجود نوآوريها و هنجارشكنيهاي خاص سبكي خود، ثمره سنت بالنده شعر فارسي بودند كه هيچ گاه نوآوريهايشان به طور مستقيم در تعارض با اشعار گذشتگان درنيامد.
كوشش اصلي شاعران اين سبك به طور مستمر صرف گريز از طرز تلقيهاي قالبي و تكراري از شعر و نگاه نو به هستي شد... .
نظري گذرا به ديوان صائب نشان مي‏دهد كه اين شاعر بزرگ چه مقدار تتبع و تأمل در آثار شاعران متقدم و معاصر خود داشته است.

شعر صائب حامل حكمتي ويژه است. به عبارتي، صائب به ديده‏اي حكيمانه شاهد اوضاع جهان است. اما اين حكمت حاصل سير و سلوكي عرفاني به معناي خاص آن نيست و همچنين اين حكمت نتيجه شاگردي انديشه‏ورزان و فيلسوفان و استادان مدرسه نيست؛ بلكه برخاسته از فطرت و حدت هوش شاعر و برآمده از نوعي غور و تأمل آزاد در پديده‏هاي گوناگون هستي است.
صائب به تماشا و تفريح جهان آمده است و در اين تماشا، ديدنيهاي طبيعت را با برخي از مفاهيم و مضامين موجود در زندگي انساني برابر مي‏نهد و مفاهيم ملموس و روزمره را كه هر انساني دائماً در گيرودار با آنهاست، برجسته مي‏كند و با نيروي تخيل شگفت انگيزش، آنها را با تصاويري محسوس و در دسترس پيوند مي‏دهد؛ پيوندي كه محصول آن عبرت است و ميوه‏اش حكمت؛ حكمتي كه ريشه در ذوق هنرمندانه و هوش نكته ربا دارد.
شعر وي با عموم مخاطبان ارتباط برقرار مي‏كند و اين ارتباط به قدري صميمي است كه مخاطب احساس مي‏كند به مضمون انديشه شاعر پيشتر مي‏انديشيده است؛ اما توان بيان آن را در خود نمي‏يافته است. صائب به اقتضاي سنت شعر فارسي غير از مضامين متنوع و بديع از مضامين و مفاهيم عرفاني به گشادگي تمام بهره مي‏گيرد. اين مفاهيم در شعر صائب بيشتر از نوع كسبي هستند و نه كشفي و انديشه‏هاي عرفاني صائب اغلب برخاسته از عرفاني نظري است. زبان راز محمل شهود و كشف عارفان و شاعران عارف است؛ آن چنان كه در شعر حافظ، مولوي و ... شاهد آنيم. حال آن كه وجه مميز زبان شعر صائب در بهره‏گيريهاي مفرط او از استعاره و تمثيل است.

هنجارشکنی در شعر صائب تبریزی

نگرش صائب تبریزی به شخصیتی معروف نظیر خضر - علیه‌السلام - دوگانه است.
صائب در برخورد با داستان خضر(ع) و در ساختن تلمیح، گاه موافق سنت ادبی عمل می‌کند و گاه به خلاف عرف و عادت شاعران گذشته، با خضر(ع) و عناصر داستانی او مخالف‌خوانی می‌کند. اگر شاعرانی چون خاقانی، سعدی و حافظ با انتقادی ملیح به ماجرای خضر - علیه‌السلام - نگریسته‌اند، صائب در وسعت بخشیدن به این نگرش، تلاشی جدی کرده است. او گاه با شماتت خطاب به حضرت خضر(ع)، خود را بی‌نیاز از عمر جاودان و آب حیات، صاحب ویژگی‌هایی می‌داند که حتی خضر به آنها دست نیافته است. بدیهی است که صائب برای اثبات نظریات و افکار خویش و نیز برای ترجیح روش سلوک خود حاضر است از خضر(ع) سبق ببرد و او را با وجود همه اعتباری که در عالم ادب و عرفان دارد، بیرون از دایره علایق و پسندهای خود بپندارد، این نحوه نگرش، نوعی هنجارشکنی و گریز از سنت ادبی به شمار می‌رود.
در این مقاله، موضوعاتی دسته‌بندی شده که در آنها صائب تبریزی نگرش انتقادآمیز خود را متوجه ماجرای حضرت خضر(ع) کرده است.
اگر امثال عرفی شیرازی، نظیری نیشابوری و طالب‌آملی را شاعران دوره شکل‌گیری سبک هندی (اصفهانی) و شاعری چون بیدل دهلوی را خاتم این سبک بدانیم، صائب تبریزی حد معادل و میانه این شیوه به شمار می‌رود. اشعار او از حیث مضامین، زبان،‌ عناصر خیال، موسیقی و محتوا، به گونه‌ای است که باید او را از گویندگان ممتاز این سبک دانست. در شعر صائب، از وقوع‌گویی‌های محتشم کاشانی و از خیال‌بافی‌های افراطی بیدل خبری نیست. او در عهد صفوی، سبکی خاص بنیان نهاد که از نظر لفظ و معنا متعادل‌تر از شیوه سایر گویندگان قرن یازدهم است. به همین منظور می‌توان این سبک را سبک صائب نام نهاد.
صائب، شاعری بسیار پرکار بوده است و از همین رو، ادبیات سست و مضامین سخیف هم به شعر او راه پیدا کرده و بهانه به دست منتقدان و مخالفان داده است. دکتر ذبیح‌الله صفا معتقد است “از زمانی که نوبت سخن به بنیانگذاران شیوه جدید در نیمه دوم از سده دوازدهم رسید، به جای آنکه مبالغه‌کاران یا ناتوانان از میان نوآوران عهد اخیر صفوی را نشانه ملامت کنند، به تواناترین آنها یعنی صائب تاختند و همه تقصیرها را برعهده او نهادند و بعضی از بیت‌های او را که قابل عیب‌گیری است، بهانه تخطئه وی ساختند و حال آنکه به واقع صائب در غزل تواناست و با آنکه بسیار گفته، کمتر سخن قابل ایراد دارد.
داستان‌ها و اساطیر در شعر فارسی، با وجود تحولات اجتماعی، سیاسی، دینی و مذهبی، رنگ و جلوه خود را حفظ کرده‌اند. در مسیر تاریخ ایران،‌ گاه اساطیر حماسی و گاه اساطیر دینی رشد کرده‌اند. اقبال همگانی به شعر و ادب، از ویژگی‌های محیط اجتماعی عهد صفوی است. شعر از دربار به کوچه و خیابان راه پیداکرد و مردم عادی نیز قریحه خود را در عالم ادب آزمودند. توجه به سنت‌های ادبی و صنایع بدیعی، از شروط سخنوری در گذشته بود. شاعران، از درس‌خوانده‌ترین تا کم‌سوادترین‌شان، حداقل اطلاعات ادبی را در شعر و زبان خویش به نمایش می‌گذاشتند. یکی از رویکردهای سنتی، توجه به تلمیح بود.
قدما در کتاب‌های بلاغت، مسئله بهره‌مند شدن شاعر را از اساطیر در باب ویژه‌ای با عنوان تلمیح آورده‌اند و در تعریف آن می‌گویند: تلمیح این است که شاعر در خلال شعر خویش، به داستان یا شعری یا مثلی اشارت کند و به گونه رمز و نشانه‌ای آن را بیاورد. (شفیعی کدکنی۱۳۶۶ :۲۴۳) جلوه‌گاه اساطیرملی و اساطیر دینی در شعر، همین صنعت تلمیح بوده است.
شعر دوره صفوی، سرشار از تلمیحات مربوط به اساطیر اسلامی و سامی است و در این میانه، داستان‌های کسانی که به نوعی در کتاب‌های تفاسیر یا آیات قرآن کریم از آنها یادی رفته است، بیشتر به چشم می‌خورد. صائب در تلمیح‌پردازی، توجه ویژه‌ای به اساطیر دینی و شخصیت‌های قرآنی داشته است. در غزل او، نام کسانی چون حضرت خضر، حضرت موسی، حضرت یوسف - علیه‌السلام - و گروهی دیگر از پیامبران و شخصیت‌های معروف قرآنی دیده می‌شود. صائب با داستان‌های این شخصیت‌ها مضامین متعددی ساخته و در این مضمون‌سازی به دو شیوه عمده توجه کرده است:
الف - توجه به تلمیحات همانند متقدمان و پیروی از سنت ادبی در تلمیح‌پردازی، توجه ویژه‌ای به اساطیر دینی و شخصیت‌های قرآنی داشته است. در غزل او، نام کسانی چون حضرت خضر، حضرت موسی، حضرت یوسف - علیه‌السلام - و گروهی دیگر از پیامبران و شخصیت‌های معروف قرآنی دیده می‌شود. صائب با داستان‌های این شخصیت‌ها مضامین متعددی ساخته و در این مضمون‌سازی به دو شیوه عمده توجه کرده است:
الف) توجه به تلمیحات همانند متقدمان و پیروی از سنت ادبی در تلمیح‌پردازی(موافق‌خوانی)، ب - هنجارشکنی در تلمیح‌پردازی (مخالف‌خوانی(.
دربخش “الف”، صائب همانند شاعران و نویسندگان متقدم، عناصر داستانی مختلفی را به کار گرفته است. او در تلمیح‌‌پردازی، سنت ادبی را در نظر داشته و در چهارچوب داستان‌ها و اساطیر دخالت نکرده است. این نوع موافق‌خوانی و حرکت در مسیر عرف ادبی، نه فقط خاص صائب که خاص همه شاعران بوده است. اینکه با نام یوسف - علیه‌السلام - داستان‌ دوری یعقوب(ع) از فرزند و ماجرای برادران حق‌ناشناس و عشق زلیخا و بوی پیراهن و ... به زبان شعر روایت شود، امری کاملا طبیعی و مطابق با هنجارهای ادبی است.
در بخش “ب” صائب، داستان، موضوع یا مضمون را از زاویه غیر متعارف می‌ نگرد و به خلاف آمد عادت در مورد آن داوری می‌کند برای مثال، در سنت ادبی ما حضرت عیسی(ع) نماد زندگی‌ بخشی و درمان بیماران است. اما در شعر ص

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط Yalda در تاریخ 1392/12/21 و 17:34 دقیقه ارسال شده است

واقعا چقدمذخرفه
بایدعضوشی تامطلب بگیری
من کارم عجله ای بود
حالا باید وایسم یه روزی آقای مدیر تاییدکنن من مطلب بگیرم

این نظر توسط زهرا در تاریخ 1392/09/24 و 17:40 دقیقه ارسال شده است

یعنی چی چرا من هرچه قدر ثبت نام میکنم همش میگه نام کاربری راصحیح واردکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


کد امنیتی رفرش
درباره ما
انواع مقالات و تحقیقات دانش آموزی و دانشجویی، پاورپوینت و ... تجربیات مدون دبیران و معلمان
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر کدوم مطالب سایت را می پسندید؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 273
  • کل نظرات : 217
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 2068
  • آی پی امروز : 218
  • آی پی دیروز : 70
  • بازدید امروز : 310
  • باردید دیروز : 239
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 1,640
  • بازدید ماه : 1,640
  • بازدید سال : 37,793
  • بازدید کلی : 758,034
  • آخرین نظرات
  • سینما در ماشین با ایرانتیک - 1399/03/13
    سینما در ...
  • آیدا - 1394/10/14
    ممنون اززحماتی که ...
  • حسین - 1394/10/10
    عالی
  • یاسمن - 1394/10/06
    عالی
  • - 1394/10/05
    سلام ممنون واقعا ...
  • سما - 1394/10/04
    مزخرف ترین انشا بود
  • خوشگل طلا - 1394/09/27
    عالی نه خوبم نه ...
  • حدیث ولی محمدی - 1394/09/11
    سلام ممنون خیلی خوب ...
  • ارمی کمپ - 1394/09/01
    ممنون کلی استفاده ...
  • نیکان - 1394/08/28
    با سلام و خسته ...